جدول جو
جدول جو

معنی دشت قوری - جستجوی لغت در جدول جو

دشت قوری
(دَ)
دهی از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 115 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و توتون و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ قَ زَ دَ / دِ)
دشت نوردنده. آنکه بیابان می پیماید. (ناظم الاطباء). دشت پیما. دشت سیر. دشتگرد:
سخت سوزنده دل و دشت نورد آمده است
طفل اشکم مگر از دامن مجنون برخاست.
غیاثای حلوایی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ قَ)
دهی از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از رود خانه سیروان. محصول آنجا مختصر غلات و لبنیات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پُ قَ)
مستظهر. نیرومند شده:
جاوید باش و پشت قوی باش و تندرست
تو شادخوار و ما رهیان از تو شادخوار.
فرخی.
- پشت قوی شدن، استظهار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 294 تن. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان افرز بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آنجا غلات و برنج. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت قوی
تصویر پشت قوی
نیرومند شده مستظهر
فرهنگ لغت هوشیار
از پشت سر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام منطقه ای است که از شمال به دریای خزر و از جنوب به رشته
فرهنگ گویش مازندرانی